خهی در هر نظر چون خویش مقبول


چو من صد بیش در کوی تو مقتول

کنم اندر جمالت عقل و دانش


چو بیند مصلحت در خویش معزول

خوی حسنی که از رویت چکیده


بشسته دفتر معقول و منقول

گریزان کژکژ از بالای تو سرو


نگردد عرض بیش از قامت طول

تو، ای دانا که عاشق را دهی پند


مکن دل در غم بیهوده مشغول

بسی دیدم فلاطون و ارسطو


شده در عاشقی مجنون و بهلول

فرو خوان قصه شیرین و خسرو


که زو لیلی و مجنون هست مسجول